۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

محمود احمدی نژاد: مجلس دیگر در راس امور نیست؛ دولت قوه اول کشور است


132896_905.jpg


جـــرس: محمود احمدی نژاد با ادعای اینکه "قوه مجریه قوه اول کشور است"، این سخن رهبر فقید جمهوری اسلامی مبنی بر اینکه "مجلس در راس امور است" را، مربوط به دورانی دانست که پست نخست وزیری در کشور وجود داشت و امروز مناسبتی در این زمینه وجود ندارد.


وی همچنین از تحولات قریب الوقوع در دستگاه دیپلماسی کشور خبر داد و در دفاع از انتصابات جنجالی اخیر در حوزه مناطق بین المللی –- که به دلیل موازی کاری در سیاست خارجی، مورد انتقاد واقع شده بود- اظهار عقیده کرد "تغییر نگاهی كه در سیاست‌ خارجی رخ داده، باید در وزارت خارجه نهادینه شود و ساختار وزارت خارجه، تشكیلات سفارتخانه‌ها و درجه‌بندی آنها باید عوض شود."

 


احمدی نژاد در آستانه ششمین سفر خود به نیویورک و شرکت مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در گفتگویی مفصل با روزنامه رسمی دولت (ایران)، به سوالاتی در حوزه سیاست داخلی و خارجی پاسخ داد و ضمن اشاره به بحث استقلال قوا از یكدیگر، مدعی شد: "بعضی‌ها استقلال قوا را فقط برای قوه مقننه و قوه قضائیه می‌خواهند. درصورتی که اتفاقاً قوه مجریه، قوه اول كشور است، بعضی‌ها یك جمله امام را متعلق به زمانی كه نظام ما پارلمانی بوده برجسته می‌كنند، آن‌زمان رئیس‌جمهور مسئول اداره كشور نبوده، بلكه نخست‌وزیر مسئول اداره كشور بوده كه از طریق مجلس انتخاب می‌شده است. آن موقع مجلس بالا‌ترین بود، اما اكنون در قانون اساسی قوه مجریه بار اصلی اداره كشور را بر دوش دارد و قوای دیگر باید كمكش كنند. ضمن این‌كه در قوه مجریه، جایگاهی است به‌نام ریاست جمهوری."

احمدی نژاد همچنین با بیان اینکه "رئیس جمهوری علاوه بر این‌كه رئیس جمهور هست، رئیس دولت هم هست"، اظهار عقیده کرد "رئیس جمهور بعد از رهبری بالاترین مقام كشور است، رئیس جمهور مجری قانون اساسی هم هست، این دیگر به استقلال قوا ربطی ندارد. مردم رأی مستقیم می‌دهند، رئیس‌جمهور كه انتخاب می‌شود، رئیس دولت است، رئیس قوه مجریه است، این یك قوه مستقل است. علاوه بر این‌ها رئیس‌جمهور مجری قانون اساسی هم است، مسئول امور اداری، برنامه، بودجه و استخدامی كشور شخص رئیس جمهور است. یعنی سایر قوا هم اگر بخواهند كار برنامه، بودجه، استخدامی و اداری داشته باشند مسئولش رئیس‌جمهور است. "


آقایان توقع نداشته باشند كه دولت مجری نظرات آنها باشد

 
رئیس دولت با حمله به اصولگرایانی که در عین حمایت انتخاباتی از وی و حتی در جریان حوادث بعد از آن، امروز در مقام منتقد به وی و دولت ظاهر شده اند، گفت "كسانی هستند كه می‌گویند ما این دولت را سركار آوردیم، ستاد زدیم، تبلیغات كردیم. ما تشكر می‌كنیم از آنها اما نكاتی درباره این گروه‌ها می‌گویم، اولاً من در انتخابات گفته‌ام كه ستاد ندارم، اگر كسی هم كار كرد بعداً توقع نداشته باشد كه در اداره امور كشور دخالت كند، این نكته مهمی است، من قبلاً این را اعلام كرده‌ام كه وظیفه‌ام این است كه كاندیدا شوم. دوستان برای انجام وظیفه سخنرانی كرده‌اند. من تشكر می‌كنم از این‌كه انجام وظیفه كرده‌‌اند، اما حالا نباید توقع داشته باشند كه دولت مجری نظرات آنها باشد. اما حالا دولت باید بتواند كار خودش را بكند، بالاخره دولت تصمیم‌ می‌گیرد، یك عده خوششان می‌آید، یك عده خوششان نمی‌آید. البته این به این معنی نیست كه همه تصمیمات دولت درست است، ما هم اشتباه داریم، اما بررسی و اصلاح می‌كنیم ولی دولت نمی‌تواند اختیار خود را به كس دیگری بدهد. برخی رسانه‌ها هم هستند كه این گونه مسائل را مطرح می‌كنند.


تفكیك قوایی كه از غرب آمده در نظام اسلامی اصالت ندارد 

 
احمدی‌نژاد در خصوص "اتحاد قوا" نیز مدعی شد "ما واقعاً حداكثر تعامل با قوا را داریم. هر چقدر علیه ما انتقاد شود ما سكوت می‌‌كنیم. ما فكر می‌كنیم، سه قوه یكی هستند، تفكیك قوایی كه از غرب آمده در نظام اسلامی اصالت ندارد. حقیقت یك تقسیم‌كار است و خود كار یك موضوع بیشتر نیست.


وی اشاره ای به عدم تمکین خود از قوانین مصوب مجلس و بی ارزش خواندن آنها نکرد و همچنین به کارشکنی و اخلال دولت در روند قضایی رسیدگی به پرونده فساد مالی برخی از مدیران ارشد کابینه و وابستگان به آن، اشاره ای ننمود.


احمدی نژاد همچنین در خصوص مسائل داخلی و نحوه مواجهه دولت با برخی جریان‌های مخالف دولت گفت: "ایستادگی در برابر طراحی‌های دشمن جزو محورهای اساسی دولت است... آن كسانی كه از داخل در ارتباط با دشمن بخواهند فتنه‌انگیزی كنند، دستگاه‌های رسمی شناسایی می‌كنند و برخورد می‌كنند، یك بخشی هم هست كه ما خیلی وارد آن نمی‌شویم و آن فضا‌سازی‌هایی است‌كه می‌كنند. واقعیت این است كه فضاسازی‌هایی كه علیه دولت نهم و دهم می‌كنند، بی‌سابقه و بی‌نظیر است. یكی از محورهای آنان این است كه علیه دولت دست به بهانه تراشی بزنند، در صورتی كه اساس این‌است كه عدالت اجرا شود، آنهایی كه منابع ملت را بردند پس بدهند و آنهایی كه علیه ملت قیام كردند و خواستند با كمك دشمن براندازی كنند باید جواب بدهند. آنهایی كه خودشان را مالك كشور می‌دانستند، باید پاسخگو باشند، آنهایی كه از ساختار معیوب اقتصادی سوءاستفاده‌های بسیار كلانی كردند، باید جواب بدهند، دولت همه هم‌وغمش این است كه حقوق ملت را برگرداند. برخی‌ها هم می‌خواهند جابه‌جایی در موضوع ایجاد كنند، در گوشه‌‌وكنار دولت بگردند و یك مسئله‌ای پیدا كنند و به نحوی القا‌كنند كه مسئله كشور الآن این است. اما این اقدامات اثر ندارد. "


شعار تغییر در آمریکا حاصل کار ما بود

 
احمدی نژاد همچنین به سفر قریب الوقوع خود به نیویورك برای شركت در مجمع عمومی سازمان ملل اشاره و اظهار عقیده کرد "اكنون باید ساختار سازمان ملل با همكاری كشورها تغییر كند و این اصلاح باید به یك مؤلفه واحد تبدیل شود."


وی همچنین مدعی شد: شعار تغییر در ایالات متحده امریكا، حاصل كار جمهوری اسلامی بود

(فروپاشی شوروی سابق و سرنگونی ژنرال پینوشه و سرنگونی صدام هم کار ایشون بوده)

دفاع از موازی کاری در سیاست خارجی

 
محمود احمدی نژاد در دفاع از عملکرد اخیر خود در موازی کاری در حوزه سیاست خارجی و انتصابات جنجالی برخی افراد در حوزه مناطق مختلف، مدعی شد "سیاست خارجی در وزارت خارجه تنظیم نمی‌شود...موضوع مهم این است كه تغییر نگاهی كه در سیاست‌ خارجی رخ داده، باید در وزارت خارجه نهادینه شود. بالاخره چندین سال این وزارتخانه بر مسیر همراهی با معادلات جهانی حركت كرده، حالا بناست تحول رخ دهد، البته تحولاتی نیز شروع شده كه من امیدوارم این تحولات به سرعت جلو برود. "


رئیس‌ دولت درباره جزئیات این تحول گفت: ساختار وزارت خارجه، تشكیلات سفارتخانه‌ها و درجه‌بندی آنها باید عوض شود. همچنین ارزیابی‌ها و ادبیات دیپلماتیك باید تغییر كند كه این كار آغاز شده و من امیدوارم با سرعت ادامه پیدا كند و تكمیل شود.



 انتصابات جنجالی اخیرا در حوزه سیاست خارجی، موجبات خشم مجلس، دستگاه دیپلماسی و برخی مقامات کشور را در پی داشته و آنرا موازی کاری رئیس دولت در حوزه سیاست خارجی ارزیابی کرده اند. 
با وجود عقب نشینی دولت از اطلاق واژۀ معاونت به مشاور در مورد منصوبین اخیر، رئیس دولت هم اکنون از تغییرات کلی در دستگاه دیپلماسی کشور  خبر می دهد؛ خبری که پیش از آن منوچهر متکی، وزیر امور خارجه - بنا به قول منابع خبری- از آن آگاه شده و نسبت به آن ابراز ناخرسندی کرده بود.

همه مردان موسوی در .....

این روزها  میرحسین موسوی در زندان بزرگی با نام تهران است. زندانی در جایی است که نامش دفتر کار است اما کسی نمی تواند با او دیدار کند.    

بعد از یک سال که از انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران می گذرد. کمتر کسی باقی مانده است که برای انتخابات با آقای موسوی همکاری نکرده باشد و روی زندان را ندیده باشد.

رئیس دفتر آقای موسوی آخرین نفر از این حلقه است که دو شب گذشته توسط افراد ناشناس در حمله به دفتر میر حسین موسوی دستگیر شد .

نیروهای امنیتی مدتی  در اطراف دفتر میرحسین مستقر شده اند و خبرهای رسیده از تهران حاکی است که آنها از حضور مردم و شخصیتها در دفتر میرحسین موسوی جلوگیری می کنند و مراجعین را بازداشت و پس از ساعتها بازجویی رها می کنند و یا آنها را به بازداشتگاه برده و تعهد کتبی برای عدم مراجعه مجدد می گیرند.

جدا از مردم عادی که در یک سال گذشته به جرم حمایت از کاندیداتوری وی  در بند شدند، یاران  آخرین نخست وزیر ایران  هم به جرم همراهی و دوستی  با میرحسین موسوی بدون در نظر گرفتن پیشینه اشان پایشان به زندان های ایران باز شد .

به جرم مشاوره

وقتی که سر انجام میر حسین موسوی تصمیم گرفت تا در انتخابات دهم ریاست جمهوری به عنوان کاندیدای رقیب محمود احمدی نژاد وارد میدان شود ، شخصیت های برجسته ای در ایران در کنار  او بودند.

آقای موسوی حلقه ای از مشاوران را گرد خود جمع کرد که در حوزه های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی مجموعه ای منحصر به فرد بودند.

این افراد هرچند که در روزهای قبل از برگزاری انتخابات در کنار آقای موسوی قرار داشتند اما بعد از خرداد ماه 1388 از کنار او به اجبار پراکنده شدند.

مردان او در روزهای بعد از انتخابات به بهانه های مختلف بازداشت شدند. بعد از گذشت ماه ها عده ای از آنها با قرار وثیقه آزاد شدند و عده ای هنوز هم در بند هستند.

یک سال و دو ماه بعد از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایران یکی دیگر از مشاوران آقای موسوی با قرار وثیقه200 میلیون تومانی از زندان آزاد شد.

آخرین مشاورزندانی که آزاد شد علی عرب مازار مشاور اقتصادی آقای موسوی بود.با این حال هنوز هم مردی از نزدیکان آقای موسوی در بند است .

"سید علیرضا بهشتی شیرازی، ۵۰ ساله، اکنون در سالن ۴ اندرزگاه ۷ زندان اوین، زندانی است. بیش از ۲۰ جلسه بازجویی را در شرایط سخت پشت سر گذارده و هیچ خطایی جز ویرایش چند بیانیه ی ستاد میرحسین موسوی بر او بار نکرده اند."

"او ، دوست دیرین آقای میرحسین موسوی است . و به همین دلیل : گروگانی است تا مگر دیگران حساب کارخود بکنند . تا کنون دادگاهی برای وی تشکیل نشده است . او را دوبار به دادگاه برده اند و بی دلیل – که البته دلیلش را می شود فهمید- دادگاه او را به تعویق انداخته اند ."

این ها را محمد نوری زاد گفت قبل از دومین بازداشت.

تمام مردان او

از مشاوران مطرح آقای  موسوی می توان از  قربان بهزادیان نژاد، محمد باقریان، سیدعلیرضا حسینی بهشتی، سید محمد رضا حسینی بهشتی، محمد رضا تاجیک ، علیرضا بهشتی شیرازی، حسن عابدی جعفری، محمدرضا واعظ مهدوی‌، اردشیر امیر ارجمند، علی عرب مازار یزدی، فرشاد مومنی و حمزه غالبی نام برد.

این ها کسانی بود که یک به یک و به بهانه های محتلف توسط حکومت دستگیر شدند.دستگیری برخی از مشاوران آقای موسوی منتقدانی نیز در داخل کشور داشت.

کسانی که سابقه های طولانی و خانوادگی انقلابی داشتند در میان بهت و حیرت کسانی که خود طرفدار آقای احمدی نژاد بودند صورت گرفت.

بسیاری از خانواده های شهدا ، مراجع  تقلید و حتی بیت و یاران نزدیک آیت الله خمینی ضمن انتقاد از این شرایط از این افراد و خانواده هایشان حمایت خود را اعلام کردند.

او یک گروگان است

سید علیرضا بهشتی شیرازی سردبیر روزنامه کلمه سبز و از مشاوران نزدیک میر حسین موسوی بود. آقای بهشتی شیرازی دبیری  هیات دولت مهندس میر حسین موسوی را هم به عهده داشت.

پس از دستگیری آقای بهشتی شخصیت های مطرح زیادی تاسف خود را از این دستگیری اعلام کردند.صادق زیبا کلام در یادداشتی که در سایت کلمه منتشر شد با شرح خاطره آشنایی خود با آقای بهشتی او را شخصیتی خواند که "حیثیت نظام و حیثیت مسئولین طراز اول نطام را حیثیت خودش می‌دانست."

به گفته آقای زیبا کلام : " بهشتی در ۸ سالی که مهندس موسوی نخست‌وزیر بود دست راست او می‌شود و عملاً نزدیک‌ترین فرد اجرایی به وی. او دبیر جلسات هیأت دولت بوده و مسئول پی‌گیری مصوبات. در ۸ سالی که او از نزدیک با نخست‌وزیر کار می‌کرده و صورت جلسات مطالب مطروحه در هیأت دولت را تنظیم می‌نموده، کشور درگیر جنگ با عراق و بحران‌های متعددی بوده. سینه آقای بهشتی مملو از بسیاری اسرار و مطالب سری، محرمانه و طبقه‌بندی شده است."

آقای زیبا کلام  در آخر اشاره می کند که ما می خواهیم به آیندگان بگوئیم فردی با این سابقه درخشان در انقلاب را " به چه جرمی به زندان انداختیم ؟"

محمد نوری زاد نیز پس از آزادی اش در یادداشتی با عنوان " گل ها و سیم خاردار" آورد که آقای بهشتی پیام داده است: " که کسی برای آزادی من سیدعلیرضا بهشتی تلاش نکند. یا همه بیرون می آییم یا من بدون همه بیرون نخواهم آمد ."

نوری زاد معتقد است: "  سیدعلیرضا بهشتی ، تنها جرمش ، بی جرمی است."

آقای بهشتی شیرازی روز هفتم دی ماه 88 توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است و تا به حال یک روز هم به مرخصی نیامده است.

آخرین رها شده

علی عرب‌مازار یزدی استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی بود . او  در دوران نخست‌وزیری میرحسین موسوی در دفتر نخست‌وزیری کار می‌کرد و از مشاوران نزدیک آقای  موسوی به حساب می آمد.

با اعلام نامزدی میرحسین موسوی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۸ آقای عرب‌مازار یزدی به ریاست کمیته برنامه‌ریزی ستاد انتخاباتی او منصوب شد .

آقای عرب‌مازار روز ۸ دی ماه بازداشت شد و سه ماه  در سلول انفرادی بود .

چند روز بعد از بازداشت آقای عرب‌مازار تعدادی از اساتید اقتصاد کشور در نامه‌ای به مسئولان قضایی خواهان آزادی او شدند که همین مسئله باعث شد ریاست دانشگاه علامه طباطبایی با تعدادی از استادان دانشکده اقتصاد این دانشگاه که تصور می‌کرد در تدوین این نامه نقش داشته‌اند برخورد و تعدادی از آنها را بازنشسته کند.

او سرانجام بعد از ماه ها با وثیقه 200 میلیون تومانی از زندان آزاد شد.

فرزند انقلاب در زندان

شاید یکی از جنجال برانگیز ترین این دستگیریها به زندان افتادن دکتر سید علیرضا حسینی بهشتی فرزند شهیدسید محمد  بهشتی بود. او مدیر مسئول روزنامهٔ کلمهٔ سبز را بر عهده داشت  و از  مشاوران ارشد میرحسین موسوی در انتخابات دهم ریاست جمهوری به حساب می آمد.

آقای بهشتی  متولد ۱۳۴۱است و پیش از این جریانات  عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس در تهران بود.

سید علیرضا حسینی بهشتی اولین بار در ۱۸ شهریور ۱۳۸۸ به دنبال بسته شدن دفتر کمیته پیگیری وضعیت زندانیان و آسیب‌دیدگان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ ایران بازداشت شد و پس از 5 روز با قرار وثیقه آزاد شد .

 پس از حوادث عاشورای خونین در ایران نیز برای دومین بار در روز هفتم دی ماه 1388 توسط نیروهای امنیتی در سر کلاس درسش در دانشگاه تربیت مدرس بازداشت شد.

در بهمن ماه با قرار وثیقه از زندان آزاد  و از شرکت کردن در سر کلاس های درس دانشگاه محروم شد.

مشاور تئوریسین 

 محمد باقریان  یکی از مشاوران میرحسین موسوی و در واقع  یکی از تئوریسین های حلقه مشاوران او بود.

آقای باقریان پیش از این نیز در زمان نخست وزیری آقای موسوی در کنار او به عنوان معاون قرار داشت .

در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی هم معاون و مشاور ارشد رئیس جمهور او بود.

دوستان در زندان  

 قربان بهزادیان نژاد هم  رئیس ستاد انتخاباتی میر حسین موسوی بود . او هم  عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس بود  وریاست موسسه تحقیقات و توسعه انسانی را بر عهده داشت.

آقای بهزادیان نژاد یکی از میانه رو ترین افراد و بیشتر چهره ای علمی و تحقیقاتی است.  بهزادیان نژاد که از دوستان نزدیک آقای موسوی هم بود  از هفتم دی ماه امسال در بازداشت به سر می برد.

او نیز بعد از 9 ماه با قرار وثیقه 500 میلیون تومانی به طور موقت از زندان آزاد شد.

مشاوری برای تمام فصول  

 محمدرضا تاجیک، که استاد دانشگاه شهید بهشتی بود، با مدرک "گفتمان در سیاست" در زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی هم از مشاوران او بود.

 آقای تاجیک از سال 1376 تا سال 1384مشاور رئیس‌جمهور و رئیس "مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری" بود.

زمانی هم که آقای موسوی تصمیم گرفت تا کاندیدای ریاست جمهوری بشود در کنار او قرار گرفت.او را هم بعد از حوادث روز عاشورا دستگیر کردند.بعد از شرکت آقای تاجیک در یک اعتراف تلویزیونی او را آزاد کردند.

همراه آیت الله خمینی در زندان

 حسن عابدی جعفری وزیر بازرگانی در دولت دوم میرحسین موسوی بود. وی  در زمان حضورآیت الله خمینی در پاریس، آمریکا را به مقصد فرانسه ترک کرد و در پاریس به آقای خمینی پیوست.

عابدی جعفری که در محافل سیاسی به عابد جعفری معروف است جرء موسسین سپاه پاسداران بوده و از اعضای مرکزی آن در سال های ابتدایی شکل گیری این نهاد به شمار می ‌رفته است. در کابینه شهید رجایی معاونت وزارت بازرگانی را پذیرفت.

عابدی جعفری پس از جنگ به تدریس در دانشگاه مشغول بوده و در سال های 1378 تا 1382 به حکم سید حسن خمینی ریاست پژوهشکده امام خمینی را بر عهده گرفت.

آقای عابدی جعفری در انتخابات ریاست جمهوری  به سمت مسوول منابع انسانی ستاد انتخاباتی مهندس میر حسین موسوی منصوب شد.

عابد جعفری رئیس کمیته اقتصادی ستاد میرحسین موسوی به همراه آقای عرب مازار در هشتم دی ماه 1388 بازداشت و روز 24 دی ماه پس از 16 روز آزاد شد.

یک رئیس صلح

اردشیر امیر ارجمند رئیس سابق کرسی صلح، دموکراسی و حقوق بشر سازمان ملل متحد در ایران بود.
او  جزو  مشاوران  حقوقی میرحسین موسوی محسوب می شد که  هم اکنون در خارج از ایران به سر می برد.

رئیس شاخه جوانان

حمزه غالبی یکی از جوانترین یاران آقای موسوی است. او  به عنوان رئیس شاخه جوانان ستاد میرحسین موسوی در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۸۸، بازداشت و پس از گذشت ۷۰ روز بازداشت که ۶۴ روز آن در زندان انفرادی سپری شد، در روز دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۸۸ از زندان آزاد شد.

به جرم دروغ گویی

بعد از دستگیری بیشتر مشاوران آقای موسوی معاون وزیر اطلاعات اعلام کرد که مشاوران موسوی قصد داشته اند کلمه " دروغ " را در انتخابات دهم ریاست جمهوری جا بیندازند.

شاید این جرم برای اینکه مشاورانی بیش از هشت ماه در زندان ها باشند کافی نبود که این مقام آگاه در وزارت اطلاعات که خبرگزاری فارس نام او را هم فاش نکرد اعلام کرد: " یكی از عوامل اطلاعاتی غربی یكی از لایه‌های تصمیم‌گیری خاص موسوی و از مشاورین اصلی و نزدیك وی بوده كه دستگیر شده است. وی به یكی از سرویس اروپایی وصل بوده كه با توجه به وسایل جاسوسی كشف شده از وی این اطلاعات را به خارج كشور منتقل می‌كرده است و بنا بر تحقیقات به عمل آمده كار وی تاثیرگذاری در ستاد موسوی بوده‌است."

با اتهاماتی اثبات نشده از این دست  هنوز مردانی از نزدیکان آقای موسوی در زندان ها هستند.

مروری بر رخداد رستوران میکونوس

واقعه میکونوس، دخالت تروریست های لبنانی در ترور رهبران اپوزیسیون ایران در دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ است

(مراد ویسی)

رادیو فردا روزهای یکشنبه ، سه شنبه و پنجشنبه برنامه ای برای بازخوانی تاریخ سی ساله جمهوری اسلامی ایران ارایه می کند. این برنامه امروز اختصاص دارد به سالروز ترور رهبران حزب دمکرات کردستان ایران در رستوران میکونوس در ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ یعنی در ۲۶ شهریور۱۳۷۱ .رادیو فردا روزهای یکشنبه ، سه شنبه و پنجشنبه برنامه ای برای بازخوانی تاریخ سی ساله جمهوری اسلامی ایران ارایه می کند.
این برنامه امروز اختصاص دارد به سالروز ترور رهبران حزب دمکرات کردستان ایران در رستوران میکونوس در ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ یعنی در ۲۶ شهریور۱۳۷۱ . 
ـ در میکونوس چه کسانی کشته شدند؟ درواقعه میکونوس در ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ یعنی ۲۶ شهریور ۱۳۷۱ در شهر برلین صادق شرفکندی دبیر کل وسه تن دیگر یعنی همایون اردلان نماینده حزب دمکرات کردستان ایران در آلمان، فلاح عبدلی نماینده حزب دمکرات کردستان ایران در اروپا ونوری دهکردی کارمند صلیب سرخ و فعال در امور پناهندگان ایرانی مقیم آلمان توسط افراد مسلح درحین نشستی در رستوران میکونوس کشته شدند. پرویز دستمالچی از حاضران در نشست در فیلمی که مرکز اسناد حقوق بشر ایران منتشر کرده این واقع را چنین توضیح می دهد: «در اتاق پشتی رستوران نشسته بودیم و بحث می کردیم ... برگشتم دیدم دوپای قوی آمد کنار من و ایستاد . مسلسل آمد روبروی صورت من و به سوی دکتر شرفکندی شروع کرد به شلیک کردن و سه پوکه اولی را که جلوی صورت من زمین افتاد دیدم . مجتبی ابراهیم زاده داد زد بچه ها تروره برید زیر میز و کوشش کرد دو نفر را با خودش بکشد زیر میز .پرش کردم عقب و به صورت دمر افتادم زیر میز .فتاح عبدلی هم افتاد زیر همان میز ولی موقعی افتاد دهنش پر خون بود. و همایون اردلان هم دو تا تیر خورد و افتاد اون طرف . سکوت شد .... دستی رو دیدم که به طرف دکتر شرفکندی تیر خلاص می زد . همایون اردلان که دو تیر خورده بود به هوش اومد و سرش رو بلند کرد ولی این فردی که تیر خلاص می زد یک تیر خلاص به شقیقه اون هم زد. نوری دهکردی هم هفت گلوله خورده بود ولی وقتی بردند به بیمارستان فوت کرد"(۱) 
ـ در واقعه میکونوس تروریست ها تبعه چه کشوری بودند؟ نکته اول در واقعه میکونوس، دخالت تروریست های لبنانی در ترور رهبران اپوزیسیون ایران در دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ است . طبق اسناد منتشره در دادگاه میکونوس ،رهبران حزب دمکرات توسط فرد مسلح سه لبنانی کشته شده اند که ازسوی کاظم دارابی عضو سازمان های اطلاعاتی ایران اجیر شده بودند .(۲) پیش از این هم یک تروریست لبنانی دیگر هم به نام انیس نقاش در فرانسه برای ترور شاهپور بختیار آخرین نخست وزیر حکومت شاه تلاش کرده بود .(۳) 
ـ ترور رهبران حزب دمکرات در دوره سفارت کدامیک از دیپلمات های ایرانی در آلمان اتفاق افتاد؟ نکته دوم اینکه این ترور در زمان سفارت فردی انجام شد که خود اکنون از مغضوبین نظام جمهوری اسلامی است . یعنی حسین موسویان سفیر وقت ایران در برلین که آن زمان محکم می گفت ایران در این ترور دست نداشته است. صدای موسویان در این گفته است: «من مطمئن هستم که دادگاه هیچگاه چنین ادعایی نخواهد کرد به خاطر اینکه از عدم دخالت خودمان مطمئن هستم.» اما این در حالی است که آقای موسویان حالا از طرف وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی متهم به جاسوسی هسته ای به نفع بیگانگان است و از کشور خارج شده و در امریکا بسر می برد. 
ـ کاظم دارابی چگونه به ایران برگشت؟ نکته سوم اینکه کاظم دارابی که از طرف دادگاه میکونوس متهم به مدیریت این ترور و تامین مکان و اسلحه برای تروریست ها شد اخیرا پس از ۱۵ سال حبس آزاد شدو در بازگشت به ایران از سوی معاون وزیر خارجه ایران مورد استقبال قرار گرفت (۴)ودر تلویزیون ایران وفاداری خود به نظام را اعلام کرد.  کاظم دارابی در این باره گفت: «من که ۱۶ سال اونجا بیگناه زندان بودم . حالا که برگشتم ایران، قهرمان کازرون هم نمی شوم چه رسد به قهرمان ملی ایران واصلا هم نمی خواهم هم باشم . چون بی گناه بودم اگر هم بخواهم قهرمان باشم باید به خاطر بی گناهیم باشد .» 
ـ در پرونده میکونوس چه اتهامی به رهبران ایران وارد شد؟ نکته آخر هم اینکه که برای اولین باردر این پرونده دستگاه قضایی یک کشور اروپایی یعنی آلمان ، مقامات ارشد ایران مانند آیت الله خامنه ای رهبر ایران ، هاشمی رفسنجانی رییس جمهور وقت ، علی فلاحیان وزیر اطلاعات و علی اکبر ولایتی وزیر خارجه را به عنوان تصمیم گیران این ترور معرفی کرد .(۵) در حالی که تا ان موقع هیچیک از کشورهای اروپایی چنین اتهامی را به طور رسمی علیه رهبران جمهوری اسلامی وارد نکرده بودند.



یادداشت ها : ۱- رجوع شود به گفتگوی پرویز دستمالچی در سایت یوتیوب منتشره از سوی مرکز اسناد حقوق بشر ایران . ۲- متن حکم دادگاه پرونده میکونوس ۳-متن کامل خاطرات شاپور بختیار: حبیب لاجوردی، انتشارات صفحه سفید،وبگاه خانه کتاب ایران ۴- http://www.radiofarda.com/content/f۳_darabi_mykonos/۴۲۵۵۰۹.html ۵- رجوع کنید به روزنامه جمهوری اسلامی ۲۳ فروردین ۱۳۸4

مصباح يزدي. موضع مردم عادی ما در قبال ولایت مطلقه، باید اطاعت مطلقه باشد (!)

اشنایی با مهمترین اصل در سیاست اسلامی یعنی ولایت مطلقه فقیه
پاسخها بر اساس استفتائات از دفتر حضرت ایت ا.. مصباح یزدی تنظیم شده است.

س: ایا ولایت فقیه مستقیما توسط مردم انتخاب می شود؟

ج: بدلیل اینکه عقل مردم  قاصر از پی بردن به فقیه افقه ، اعدل، اعلم و اتقی می باشد، ولی فقیه بصورت غیر مستقیم و از طریق مجتهدین تایید شده از طرف شورای نگهبان انتخاب می شود و لذا بصورت
انتخاب غیر مستقیم مردم می باشد.
البته اینها همه ظواهر امراست و الا انتخاب مستقیما توسط خداوند تبارک و تعالی انجام می شود و اوست که دلهای مجتهدین مجلس خبرگان را بسوی ولی فقیه می گرداند.

س: ایا ولایت فقیه محدودیت زمانی دارد (مثلا چهار یا پنج سال) یا مادام العمر است؟
ج: بدلیل اینکه ولی فقیه نایب امام معصوم ومنتخب و منصوب از طرف خداوند تبارک و تعالی است ، نامحدود و مادام العمر است.

س: آیا ولی فقیه در مقابل سایرین پاسخگوست؟

ج: خیر ، ایشان فقط در مقابل خداوند تبارک و تعالی پاسخگوست و در مقابل سایر افراد
غیر پاسخگوست.

س:ایا ولی فقیه برای مردم عادی نقد شدنی است؟

ج:خیر همانگونه که عنوان شد
عقل مردم عادی قاصر ازورود به این مسائل است و اساسا مردم عادی حق ورود به سیاست را به این معنا ندارند.

س:ایا ولی فقیه از طرف سایر فقها نقد شدنی است؟

ج: خیر ، سایر فقها حق دخالت در حکومت را از حیث اینکه فقیه هستند ندارند و از این لحاظ فرقی با مردم عادی ندارند ،لذا موضع سایر فقها و حتی مراجع نیز اطاعت است و ولی فقیه برای فقها نیزمثل سایرمردم
غیر قابل نقد است.

س:ایا اعضا مجلس خبرگان رهبری یا رئیس ان میتوانند از رهبری سئوال نمایند؟

ج: مجلس خبرگان رهبری مجرای تجلی و ظهور مقام عظمای ولایت است ولی در ادامه کار
هر گونه نظارت به هر صورت باطل است و حتی نوشتن نامه به ایشان حرمت شکنی محسوب می شود چون همانگونه که گفته شد از ایشان نباید در مورد اعمالشان سئوال کرد.
نمونه این حرمت شکنی نامه اخیر اقای رفسنجانی (رئیس مجلس خبرگان رهبری) به مقام معظم رهبری بود ، که شاهد بی پاسخ گذاشتن نامه از طرف مقام ولایت بوده ایم که خود بهترین جواب است.

س: اختیارات مقام عظمای ولایت محدود است یا نامحدود

ج: مقام عظمای ولایت دارای
اختیارات نامحدود است و می توانند درزمانی که لازم می بینند حتی واجبات شرعی مثل حج را نیزبرای مدت محدود تعطیل کنند تا چه رسد به تصمیمات جزئی تراز قبیل عزل و نصب مقامات و …

س:ایا اختیارات مقام عظمای ولایت به مکان خاصی ( مثلا یک کشور خاص) محدود می شود؟

ج: خیر ، اختیارات مقام عظمای ولایت هیچ قید مکانی ندارد و ایشان
ولی امر مسلمین جهان هستند.

س: آیا قانون اساسی قیدی برای اختیارات مقام ولایت محسوب می شود؟

توضیح اینکه دریافتیم که اختیارات مقام عظمای ولایت در قید مکان و زمان خاص نیست، حال در خصوص قوانین وضع شده از طرف بشر (مثل قانون اساسی) چطور؟
ج: خیرانچه در قانون اساسی در رابطه با اختیارات مقام عظمای ولایت امده صرفا نمونه و
کف اختیارات است و نه سقف ان و همانگونه که از عنوان ولایت مطلقه مشخص است ، این ولایت مطلقه بوده و در هیچ قید قانونی نمی گنجد و الا مطلقه نبود.

س: با توجه به دستور و تاکید قران کریم مبنی بر بر مشورت ، ایا شورای فقها میتواند گزینه دیگری باشد؟

ج: خیر ، ولایت درادامه رسالت و امامت بوده و در هر زمان مجرای فیض و عنایت الهی واحد است و لذا
شورای فقها باطل است.

س: موضع ما در مقابل اوامر ایشان چه باید باشد؟

ج: چون ایشان نایب امام زمان (عج) می باشند، موضع مردم عادی ما در قبال ولایت مطلقه، باید
اطاعت مطلقه باشد و تفکر و سئوال در مورد عملکرد ایشان از وساوس شیطان است که باید به خداوند متعال پناه برد.

۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه

علیخانی: هیچ کس حاضر نیست مسئولیت گروه‌های خودسر را بر عهده گیرد


چکیده :  نماینده قزوین در مجلس در ادامه گفت: امروز برخی صولگرایان دلسوزانه انتقاداتی را مطرح می‌کنند که جای تشکر دارد اما گلایه‌ای که از همکاران اصولگرا در مجلس وجود دارد این است وقتی بنده به عنوان یک طلبه و نماینده ملت از روز اول خطر را احساس کردم و در تریبون مجلس بیان کردم، آنها ما را ”هو“ می‌کردند و فریاد ”دو دو“ سر می‌دادند، اما امروز نه تنها از دولت حمایت نمی‌کنند بلکه خودشان آن را نقد می‌کنند. لذا ‌ای کاش بعضی ها همان روز اول مسائل را عمیقا درک می‌کردند تا کار به این جا نرسد و اگر امروز هم از مجلس دفاع نکنند در آینده گرفتاری‌ها باعث آسیب آنها می‌شود. عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس با اشاره به انتقاد اصولگرایان از وضعیت فعلی کشور، گفت: ای کاش بعضی ها همان روز اول مسائل را عمیقا درک می‌کردند تا کار به این جا نرسد.


قدرت‌الله علیخانی نماینده مجلس در گفت‌و گو با خبرنگار ایلنا، در پاسخ به سوالی در مورد سخنان اخیر رئیس مجلس خبرگان رهبری در مورد بی‌توجهی شعار جذب حداکثری و دفع حداقلی مقام معظم رهبری، با جامع و عمیق خواندن این سخنان اظهار داشت: متاسفانه پس از این تاکید رهبری ما شاهد دفع برخی از چهره‌های سیاسی بودیم و مشاهده می‌شود که به این بیانات بی‌توجهی می‌شود.

وی در مورد بی‌توجهی به قانون نیز گفت: دلیل هشدار هاشمی دراین زمینه این است که شخص وی درد آشناست و خطرات را عمیقا درک می‌کند و از سردلسوزی نظام، انقلاب و آرمان‌های امام ورهبری این تذکرات را بیان می‌کند و مقام معظم رهبری هم همیشه مثل حضرت امام(ره) خواستار یکپارچگی و وحدت جامعه بوده‌اند که متاسفانه عده‌ای خلاف این سخنان عمل کرده و می‌کنند.

علیخانی تصریح کرد: هر کشوری طبق قانون و برنامه باید اداره شود و وقتی مجلس قانون را تصویب می‌کند و دولت آن را اجرا نمی‌کند استبداد شکل گرفته است که به همین خاطر مقام معظم رهبری در

سخنان اخیرشان در جمع اعضای هیات دولت از ضرورت توجه به قانون و خودداری از موازی کاری سخن گفتند.

وی با اشاره به تغییر عنوان ”معاونان ویژه“ رئیس‌جمهور در امور مناطق مختلف جهان به ”مشاور رئیس‌جمهور“، این امر را برای فرار از تذکرات رهبری عنوان کرد و یادآور شد: در گذشته نیز رئیس‌جمهور سازمان برنامه را منحل کرد و همه کارشناسان هشدار دادند که این اقدام سم مهلکی برای کشور است اما امروز این زمزمه شنیده می‌شود که سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی قرار است احیا شود، در حالی اگر طی این چند سال سازمان برنامه باقی مانده بود واقعا این حجم سنگین خسارات‌ها با وجود درآمد ۴۵۰ میلیارد دلاری، رخ نمی‌داد.
علیخانی ادامه داد: به طور مثال احمدی نژاد اخیرا در مراسم امضای چندین پروژه‌ در عسلویه تاکید کرد که این پروژه باید ظرف ۳۷ ماه باید اجرا شود، ولی کارشناسان گفته‌اند که این پروژه ۱۱۰ ماه طول می‌کشد. از طرف دیگر مشخص شده که بعضی از شرکت‌های طرف قرار داد این پروژه با سرمایه ۱۰۰ هزارتومان تاسیس شده است درحالی که پشتوانه این شرکت‌ها باید چندین میلیارد دلار باشد و پرداخت این مبالغ سنگین به این شرکتها معلوم نیست چه سرنوشتی را پیدا خواهد کرد.
نماینده قزوین در مجلس در ادامه گفت: امروز برخی اصولگرایان دلسوزانه انتقاداتی را مطرح می‌کنند که جای تشکر دارد اما گلایه‌ای که از همکاران اصولگرا در مجلس وجود دارد این است وقتی بنده به عنوان یک طلبه و نماینده ملت از روز اول خطر را احساس کردم و در تریبون مجلس بیان کردم، آنها ما را ”هو“ می‌کردند و فریاد ”دو دو“ سر می‌دادند، اما امروز نه تنها از دولت حمایت نمی‌کنند بلکه خودشان آن را نقد می‌کنند. لذا ‌ای کاش بعضی ها همان روز اول مسائل را عمیقا درک می‌کردند تا کار به این جا نرسد و اگر امروز هم از مجلس دفاع نکنند در آینده گرفتاری‌ها باعث آسیب آنها می‌شود.

عضو فراکسیون خط امام مجلس همچنین در مورد سخنرانی هاشمی رفسنجانی در مورد مخدوش کردن روحانیت در کشور یادآور شد: درزمان بنی صدر که به شخصیت‌های روحانی حمله می‌شد، امام می‌فرمودند که دشمن با یک امام جماعت که بدون سروصدا نمازبخواند کاری ندارند بلکه با شخصیت‌هایی که وجودشان در جامعه موثر است و نفوذ کلام دارند مشکل دارد، امروز هم دشمن در پی تضعیف این روحانیون است تا اگر روزی خدای نکرده تسلط پیدا کردند دیگر این روحانیت پیشتازی و اثر نفوذی کلام خود را از دست داده باشد و در میان مردم اعتباری نداشته باشد.

علیخانی گفت: هاشمی یکی از افرادی است که مورد حمله و بی‌انصافی بوده است و وقتی سخن از خدشه دار کردن روحانیتمی‌گوید، منظورش همین نکته مهم است اما به زبان دیگری مطرح می‌کند.


وی همچنین در مورد جریان‌های خودسر در کشور گفت: هیچ کس حاضر نیست که مسوولیت این گروه‌ها را بر عهده گیرد در حالی که کاملاً مشخص است که خودسرها هدایت شده‌اند و اگر این گونه نبود امکان نداشت که ظرف چند روز متوالی در جایی تجمع کرده و به اقدامات تخریبی بپردازند و کسی هم مسئولیت قبول نکند

مشاوره اقتصادی بالا کشیدن پول!!!

مشاوره اقتصادی اگر یک رییس جمهور از مشاور اقتصادی اش بخواهد راهی پیشنهاد کند برای بالا کشیدن (استفاده) از پول مردم، طوری که صدای هیچ کس در نیاید و منت سر مردم هم بگذاریم و احساس رضایت هم بکنند، مشاور چه جوابی خواهد داد؟ مشاور محترم می‌آید و حساب می‌ کند که ما در سال حدود ١٫٢٨٠٫٦٥٦ موالید داریم می‌آیم از جاهایی که پول برداشتن ازشون، همین جوری بی دلیل، تابلوهه، پول بر می‌داریم و یکی ١ میلیون تومن می‌دیم بهشون، ینی به حسابی ١٫٢٨٠٫٦٥٦٫٠٠٠٫٠٠٠ تومن در هر سال. بعد هر سال هم برای هر کدوم باز پول می‌ریزیم، بعد خونواده‌ی خودشونم پول می‌ریزن. حالا این پول‌هارو ما تا ١٨ سال پیش خودمون نگه می‌داریم. به فرض این که در بد ترین حالت پول‌ها سالی ١٠ درصد سود داشته باشه در پایان ١٨ سال با فرض این که خانواده‌ها هیچ پولی نریزند و با فرض این که رشد جمعیت نداشته باشیم و خود این اتفاق هم تاثیری بر رشد جمعیت نداشته باشه و ا.ن به تعهدش عمل کنه و پول‌ها رو به بچه‌ها بده مبلغ ٣٠٫١٥٢٫٦٦٤٫٩٧٢٫٩٧٩ تومان (حدود ٣٠١٥٣ میلیون دلار!) که سودش ٨٫٣٨١٫٥١٢٫٩٧٢٫٩٧٩ تومان می‌شود! نظرتون در مورد بالا کشیدن این سودِ پول چیه؟ یا حداقل ٥ درصدش رو به خود بچه‌ها بدیم و نصفشو خودمون بر داریم؟

خاطرات یک بازجو و زندانی..

لطفا این نوشته را تا انتها و بدون نگاه به انتهای آن از بالا به پایین بخوانید.
من می خواهم در این نوشته به یکی از زندانی های خودمان بپردازم . گفتگوی وی با شخص بازجو بسیار شنیدنی و خواندنی است . من همه تاریخ را به تماشای این بازجویی فرا می خوانم . از همه پدیده های پرشتاب هستی تمنا می کنم بقدر زمان مطالعه این چند خط ، و اندیشه ای که پس از مطالعه آن وقت می برد ، موقتا دست از تلاش حتمی خود بدارند و هستی را از فروپاشی باز دارند :
 
 - سلام
- بگیر بنشین ! ما اینجا سلام و علیک و از اینجور خرمقدس بازی ها نداریم .
- سلام که حرف نامربوطی نیست دوست من . همه ملتها سلام دارند شما تلفن را که برمی دارید می گویید : الو . این الو ، اشاره به شعله  آتش نیست . همان سلام خود ماست  که به انگلیسی  می شود هلو.
- من هیچ وقت نگفته ام هلو ، همیشه گفته ام الو .
- بهرحال شما با برداشتن تلفن ، اول کاری که می کنید به طرف مقابلتان ، هرکه هست ، سلام  می گویید ..
- به ما گفته اند با زندانی سلام و علیک نکنید .
- این شاید بخاطر این است که سلام و علیک بین دو نفر عاطفه برقرار می کند .
- ظاهرا اینجا قرار است من سئوال کنم و تو جواب بدهی .  انفرادی چطور بود ؟
- سخت و تنگ و ساکت و درد ناک .
- تو دهنت می گویی انفرادی . هتل که نیست اینجا .
- یک حداقل هایی را باید مراعات کرد ..
- سه وعده غذا به تو داده اند یا نه ؟
- بله ، اگر این سه وعده را هم نمی دادند که من الان خدمت شما نبودم تا به پرسش های ناب شما پاسخ دهم .
- با من لفظ قلم صحبت نکن . پرسیدم انفرادی خوش گذشت ؟
-  به خوشی شما ، من یک کتاب خواستم ندادند . یک قرآن ، یک نهج البلاغه حالا تلفن زدن به خانواده و ملاقات با آنان بماند .
- جوری حق بجانب صحبت می کنی که ما اینجا نوکر تو هستیم و تو ارباب مایی . همین که  اعدامت  نکرده ایم باید ممنون ما باشی .   
- چرا من باید اعدام شوم ؟ مگر من چه کرده ام ؟
- تو برعلیه امنیت ملی فعالیت کرده ای .
- چه کرده ام ؟
- سخنرانی کرده ای . نه یکبار صد بار . در تجمعات غیرقانونی شرکت کرده ای و سخنرانی کرده ای .
- من در این سخنرانی ها چه گفته ام ؟
- اتفاقا می خواهم درباره همینها با هم صحبت کنیم . تو روز دوشنبه در جمع دویست نفر کاسب و دانشجو،  یک ساعت تمام صحبت کرده ای .
- بله ، کاملا درست است .. صحبت های خوبی هم بود . بعضی صحبت ها هدر دادن وقت خود و مخاطب است اما آن صحبت دوشنبه من خوب بود .
- تو در این یک ساعت صحبت ، یکجا گفته ای : " فضای مه آلود کشور" ، این عبارت ، می دانی کنایه به چیست ؟ تو فکر می کنی با یک مشت خر طرفی که یک عبارت را لای یک سخنرانی یک ساعته مخفی کنی و ما نفهمیم ؟ 
- شما اگر بازجو نبودی و از دستگاه امنیتی کشور حقوق نمی گرفتی ،  به من حق می دادی که حتی  بیش از این نیز بگویم . اگر فضای سیاسی کشور مه آلود نبود ، من و شما می توانستیم بیرون از اینجا ، در باره مشترکات ملی و میهنی مان صحبت کنیم . نه در باره چند کلمه از یک سخنرانی یک ساعته .
- تو روز سه شنبه در سفر به شیراز و در سخنرانی مسجد دانشگاه به سیم آخر زده ای و  گفته ای : این چه مملکتی است که نظامیان برمقدرات ما حاکمند . استاندار نظامی ، فرماندار نظامی ، فلان شرکت نظامی ، فلان معامله اقتصادی نظامی . و گفته ای :  پس مردم چه می شوند ؟ سهم این مردم از نفت و جنگل و دریا کجاست ؟ چرا نظامیان کشور فکری برای این همه قاچاق نمی کنند ؟ چرا اعتیاد را ریشه کن نمی کنند ؟ وظیفه نظامیان مگر همین نیست که امنیت روانی جامعه را از جهات گوناگون تامین کنند ؟
- جواب همه این ها می دانی چیست ؟
- می دانم .
- می دانی ؟ بگو ببینم اگر می دانی .
- جواب همه  پرسش های من این است : به تو چه !
- خوب از همه چیز سردر می آوری !
- من از چیزهای دیگر هم سردرمی آورم .
- چهارشنبه یک نوشته را به دست یک دانشجو داده ای که ببرد آن را  بین دانشجوهای دانشگاه توزیع کند .. در این نوشته به شخص اول مملکت و اختیارات بیش از اندازه او اعتراض کرده ای . می دانی این مطلب می تواند سرت را به باد بدهد ؟
- دوست بازجوی من ، خود شما بیا و بقول قدیمی ها کلاهت را قاضی کن . یک نفر ، هرچه باشد یک نفر است . با محدودیتی از توانمندیها . اگر شخص اول مملکت ، بخشی از این اختیارات را به قانون و نمایندگان مردم  واگذار کند ، آن امور بهتر اداره نمی شوند ؟
- جوابت را خودت می دانی !
- بله ، به من چه ؟
- در یک جلسه خانوادگی گفته ای  مردم باید بتوانند طبق قانون راهپیمایی مسالمت آمیز داشته باشند و نسبت به چیزی که متفقند اعتراض کنند ..
- بله ، این یک حق قانونی است .
- به تو چه ؟ مگر تو وکیل و وصی مردمی ؟ مردم مگر به تو نمایندگی داده اند که حق آنها را از قانون بگیری ؟ مردم یک مشت عوام هیچ نفهمند که از نان شبشان خلاص نشده اند باید بفکر نان  صبحشان باشند . یک نگاهی به خودت بیانداز . همه الان سرشان به کار خودشان است و دارند بار خودشان را به منزل می برند . یکی از آن مردمی که تو دلت برای حقوق آنها می سوزد ، یک جعبه بیسکوییت آوردند بگویند این را بدهید به فلانی ؟ الان پیش زن و بچه هایشان نشسته اند و با دارو ندار خود دارند کیف دنیا را می کنند  . نه از تو سراغی می گیرند نه کاری به حرفهای تو دارند . حرف نمی زنند اما می شود از بی تفاوتی شان این را فهمید که : سیاست کیلویی چند ؟ آزادی کیلویی چند؟ حقوق فردی و اجتماعی کیلویی چند ؟ همه رفته اند سرکارشان و نیم نگاهی هم به تو و زن و بچه ات نمی اندازند . تو اشتباه کردی رفتی سراغ اینجور قضایا !
- بله ، اشتباه از من بود !
- پس قبول کردی که اشتباه کردی . بیا اینجا را امضا کن و به کارهای خلاف خودت اعتراف کن .
- من چیزی را امضا نمی کنم . اشتباه من در این نبود که چرا حرف از آزادی و حق مردم زدم . اشتباه من این بود که روی انسان بودن مسئولین کشورم زیادی حساب باز کردم . فکر می کردم اگر مسئولین کشورم با من مثلا به عنوان استاد دانشگاه  و منبری و دانشجو مشکل دارند ، حداقل به خانواده ام جفا نمی کنند . شما مرا از کار بیکار کرده اید ، لابد دلایل خدا پسندانه ای هم دراختیار دارید  . اما دوست من ،  اگر به زعم شما من مقصرم ،  خانواده من چه گناهی کرده اند که سرپرستشان مدتها در زندان باشد و نانی برسفره نداشته باشند ؟  
- این دیگر به خود تو مربوط است . هر که خربزه می خورد باید پای لرزش هم بنشیند . همان مردمی که نگران کمبود آزادی شان هستی بروند مشکل نان سفره زن و بچه ات را حل کنند . حکومتی که با تو و امثال تو مشکل دارد و سربه تن تو نمی خواهد ، حالا برود خرج زن وبچه ات را هم بدهد ؟
- اگر این حکومت حرف از خدا نمی زد و شخص اولش نمی گفت که من کمر بسته بزرگان دینم ، ما می پذیرفتیم که در یک کشور کافریم و حسابمان با خودمان و خدای خودمان است . اما آوازه انصاف و تاریخ و قدمت شکوه این دستگاه ، کم مانده  گوش فلک را کرکند .
- ببین بنده خدا ، بگذار حرف آخرم را همین اول به تو بگویم : این دستگاه موی دماغ نمی خواهد . دوست ندارد آدمای یک لاقبایی مثل تو چوب لای چرخش بگذارند .. اگر می خورد به تو چه ؟ اگر می برد به تو چه ؟ مثلا اینجا را نگاه کن ، رفته ای در اجتماع زنان شرکت کرده ای و گفته ای در این مملکت هزار فامیل همه فرصت های اقتصادی و اجتماعی را بالا کشیده اند . به تو چه ؟ اگر همین هزار فامیل ، تو را می کشیدند داخل خودشان و تو را هم به نوایی می رساندند ، باز اعتراض می کردی ؟  شما سیاسیون ، اعتراض می کنید ، بله ، اما  نه بخاطر مردم ، بخاطر این که در این گردونه ، شما را به بازی نگرفته اند .. مردم بهانه اند .
- شما فرض کنید ما به نام مردم و به کام خودمان اعتراض می کنیم ... عزیزم ، نفس هزار فامیل فساد می آورد . یک وزیر را می بینید نشسته برسر یک وزارتخانه و همه بستگان و آشنایانش را در اطراف خودش آرایش داده  . دوست من ، امروز ما ممکن است سپری شود اما فرزندان ما وشما ما را نخواهند بخشید . ما از گلوی تک تک بچه های بدنیا نیامده  خود می بریم  و می ریزیم به جیب خودمان . این یعنی ظلم . یعنی بلایی که در کمین ماست .
- خوب ، بگذریم . برای امروز کافی است . من یک سئوال شخصی از تو دارم .  نظرت راجع به این رژیم  و آینده آن چیست ؟
- دوست دارید حقیقت را بگویم یا می خواهید پرونده ام را قطور کنید ؟
- نه ، این را برای آگاهی خودم پرسیدم . این پرونده تو ، این هم قلم . می بندم و  می گذارم کنار . من الان دیگر باز جو نیستم . یک انسانم . فرض کن من نشسته ام داخل یکی از همان مجالس سخنرانی و تو داری سخنرانی می کنی . آینده این رژیم را چگونه می بینی ؟ با این همه توپ و تانک و نظامیان کارکشته و فداییانی که دارد ؟
- من و شما مسلمانیم . من در پاسخ به سئوال شما به سنت های حتمی و لایتغیر الهی اشاره می کنم . بزرگان این کشور،  اگر هرچه زود تر به آغوش مردم برنگردند و در کنار مردم قرار نگیرند و حق مردم را از آزادی های اجتماعی و سیاسی گرفته تا سایر حوزه ها ، برسمیت نشناسند ، دیریا زود فرو خواهند پاشید . این فرو پاشی حتمی است دوست من . من صدای شکستن استخوانهای این رژیم را می شنوم . ظلم پایدار نمی ماند . و تو ، دوست بازجوی من ، در پرونده من ،  این پیشگویی حتمی را متذکر شو . بنویس : سیدعلی خامنه ای ، طلبه ای بی نشان در مشهد ،  در یک چنین روزی ، در زندان ساواک ، درسال یکهزار سیصد و پنجاه و چهارهجری شمسی  ، رسما به فروپاشی این رژیم انگشت نهاد و گفت : اگر  این رژیم همچنان  از حق عدول کند ، و حق مردم را نادیده بگیرد ، و به ظلم خود ادامه دهد ، لاجرم فرو خواهد ریخت و چه بسا نامی از او نیز در تاریخ نماند . مثل بسیاری از حکومت ها که به سنت های حتمی خدا پشت کردند و گردونه تاریخ آنان را زیر چرخهای خود له کرد و هیچ از آنان بجای ننهاد
 
   
   
برگرفته از کتاب خاطرات علی خامنه ای

ایران اسلامی کجاست؟


ایران اسلامی کجاست؟ جائیست که اگر روزه خودت رو
بخوری اخراج میشی ولی اگر رای مردم رو بخوری میشی رئیس جمهور, اگر زنا کنی
سنگسار میشی ولی اگر تجاوز کنی میشی سردار, چک برگشتی داشته باشی میشی
کلاهبردار ولی پول نفت ببخشی به فلسطینیها میشی رهبر, با بدبختی مدرک بگیری
میشی راننده تاکسی، ولی اگر مدرک تحصیلی جعل کنی میشی وزیرکشور..., اگر شکایت
کنی کشته میشی و اگر بکشی درجه میگیری. اینجا ایران اسلامی است

۱۳۸۹ شهریور ۲۵, پنجشنبه

ساعاتی قبل صورت پذیرفت: یورش به دفتر میرحسین موسوی

http://www.img4up.com/up2/429274.jpg
با هجوم نیروهای امنیتی به دفتر میرحسین موسوی، فشارها و محدودیت‌ها علیه وی وارد مرحله جدیدی شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، شب گذشته نیروهای امنیتی با حمله به دفتر مهندس موسوی، اقدام به تفتیش و بازرسی از محل کرده و و برخی وسایل موجود در دفتر را نیز با خود برده‌اند.
بر اساس این گزارش، نیروهای امنیتی، کامپیوترهای موجود در دفتر را جمع‌آوری کردند.
گفتنی است از چند هفته قبل نیروهای امنیتی با حضور در کوچه‌ها و خیابان‌های مجاور دفتر میرحسین موسوی، مانع از حضور مراجعان در این دفتر می‌شدند. در روزهای گذشته نیز مسوول دفتر میرحسین موسوی بازداشت شد تا حلقه محاصره به دور ایشان تنگ‌تر شود. حال با هجوم ماموران لباس شخصی به دفتر میرحسین موسوی، به نظر می‌رسد دور تازه‌ای از محدودیت‌ها آغاز شده است.
تحرکات جدید نیروهای امنیتی حاکی از برنامه هایی است که دولت برای آینده تدارک دیده است.  علیرغم  خفقان رسانه ای حاکم بر جامعه، مشکلات کشور  و بحران  پیش رو در زمینه اقتصادی و  زد و بند های  دولت با یک کشور خارجی  که مستلزم تامین منافع  ملی نیست از جمله نگرانی های دولتیان برای آگاهی مردم است و یکی از دلایل  تصمیم آنها برای منحرف کردن افکار عمومی از طریق محدود سازی و ایجاد مانع برای  اطلاع رسانی همراهان جنبش سبز مانند موسوی و کروبی درباره وضعیت کشور است. همچنین  اینگونه اقدامات همزمان  با انتشار جزییاتی بیشتر از  اسناد کودتای انتخاباتی  صورت می گیرد.
بنا بر گزارش‌های رسیده به کلمه، در روزها و هفته‌های آینده باید منتظر تشدید اقدامات ستاد کودتا باشیم.

منشور محمود!!

منشور کورش  از بریتانیا وارد تهران شد و توسط احمدی نژاد رونمایی شد، وی هنوز متن مربوطه را تغییر نداده است و به همین دلیل منشور کورش فعلا به شرح زیر است
برگردان و ترجمه فارسی دری منشور کورش( جا افتادگی ها به دلیل گذشت زمان است.) ظاهرا بعد از خواندن ترجمه این منشور قرار است محمود یک منشور بنویسد و
مح مود، ستایش شده آقا، هاله نور دیده شده، شش بار به نیویورک سفر کرد و برای صندلی سخنرانی کرد..... در همه جهان معروف بود. در ونزوئلا صد بار رفته قرمز بود آن مرد. محمود مرد ناشایستی بود که به فرمانروایی رسید. هر چیز خوب بود، از بین برد و هر چیز بد بود ساخت. سازمان برنامه را اوچ ثانیه به فاک فنا نمود. معبد اسگلیه را در نزدیک قم برای اسگل کردن مردم همی ساخت. او انتخابات برگزار نمود تا مردم کاغذ در صندوق نهند و آن را نخواند و گفت به مرا شخم [نامفهوم]. کار مردم سخت کرد و روزی یک خرما می خورد و یک لگن [ناخوانا] کرد مر ایران را. خشونت کرد و بدکرداری و تپه پاک همی نگذاشت، حتی سیلک که آن روز پارک ملت همی بود هخامنشیان را.
مردم را غمگین کرد و حاج منصور را آورد تا لخت شوند و بزنند خودشان را از پشت به جلو و جلو به پشت. عکوس( جمع عکس) خود را در شهرها پراکند و مردم بیماری افسردگی گرفتند. و گفت نفت آورم مر سفره هایتان را، و دو سال بعد هیچ کس سفره نداشت. گفت غنی سازی کنم اورانیوم را، و فقیرسازی کرد مردم را. خداوند از این کار ایران را ترک کرد و رفت مثلث برمودا. خدا از محمود خواست زندگی را به مردم برگرداند، محمود دستور دستگیری او را داد. و شیطان بصورت مردی چاق ظاهر شد و قل قل قل خوردی.
ساکنان ایران چون مردگان شده بودند، محمود گفت حالا همه برابر شدند، چون همه اسکلت بود در شهر. پس خدای به دنبال فرمانروایی دادگر برآمد تا برجای محمود نهد. پس رهبر گفت مجتبی بگیرش! و مجتبی گاز کرد مر خدای را. و شورای نگهبان دائر شد و چند نفر هنوز نمرده بودند در شورا و چند بار کیلومتر صفر نموده بودندی. و آنها گفتند حاکمی عادل بیاید، و چون آید خواهرش را گیریم و فرستیم کهریزک. و مجلسی از بزرگان ایجاد شد که بزرگترین شان کوچک زاده بود و بزرگ نمی شد همی. و مشاوران محمود بسی بودند، از هزاران بیشتر همی بودند و یکی موی بلند داشت و آویزان بود موی او و لاس و گاس و لس آنجلس همی دوست داشت. و مشاور دیگر داشت مشائی بود اسفندیار نام که دخترش را به عروسی محمود بداد و دیگر ول نکرد و تا بود با وی بود و در او بود. و مردم در خیابان و بیابان آمدند و گفتند کردار زشت، رفتار زشت و گفتار زشت از محمود صادر شود، و رهبر گفت نگین بچه ام دلش می گیره. پس صد وزیر زندان کردند و هر کس عقل در سر داشت به بند بردند و بطری بر مردم کردند، آی درد، چه دردی.
و محمود گفت جهان را باید اداره کنیم چنانکه کورش کرد، چنانکه اردشیردرازدست و کمبوجیه کرد. پس گفت در اسرائیل آن کنیم که در ایران ممنوع باشد، رفراندوم کنیم. و در کانادا که سرد باشد و چیز قرمزی وسط دستمال سفید ماند، از حقوق زنان و کودکان دفاع کنیم و زهرا کاظمی کشته شود و حقوق بشر مر کانادائیان باشد، و ما را هیچ. و روزنامه ها باشد برای فرانسه دروغ ننویسند که زن رئیس جمهور آن همی فاحشه بود و گفتیم و روزنامه ها در آنجا هر روز با گیوتین می بریدند سرش را و باید آزاد بود و در ایران لازم نبود باشد، چون زر می زد. و در آمریکا تلویزیون دروغ گفت و ما با آن مصاحبه کردیم. ما که محمود بودیم و در ایران تلویزیون آزاد بود و هر روز ساعت بیست و سی  فرو می کردند در مغز مردم. و همی بیل می  زدند هر اندیشه را. ما برای صلح به لبنان باید همی رفتیم چون زنهای آنان آخ جون! دیگه حالی به آدم می مونه نه والله و مردان آن جا چاق بود و پهن بود و ریش داشت و کتک می زد زنهای خوشگل را و آمریکا باید از عراق می رفت و ما می ماندیم در لبنان، با موشک. و من شش بار آمریکا رفتم و با بچه های آن حرف زدم و همه فارسی می فهمیدند، هم کودک هم بزرگ و نام آنان علی و حسن و حسین بود. و اینها برای خارج بود و..... در داخل.... صندوق.... سبز..... کهریزک.... بطری.... گاز.... تا دسته...... نمودم


ابراهیم نبوی!

اتفاقا همین جا کار داشتم .......باید پیاده میشدم!!

تحریم ها جدی و بی سابقه است، شوخی نیست، این را حالا هاشمی رفسنجانی در افتتاحیه اجلاس خبرگان رهبری هم گفته؛ همین دیروز. نه که قبلا شوخی بود، همان موقع هم شوخی نبود، حالا اما طرفدار زیاد پیدا کرده. کیاموتورزی که پرایدهایش حالا خیابان های ایران را تسخیر کرده اند، همزمان با اجلاسیه خبرگان رهبری اعلام می کند، که معامله با ایران بی معامله. البته این همزمانی زیاد هم مهم نیست؛ چون کسی نشنیده کسی از آقایان مجلس خبرگان سوار پراید بشود و یا کیاموتورز بداند مگر مجلس خبرگان در ایران وجود دارد که تحریم برایشان مهم باشد. تحریم ها جدی است.
*
هر بار که موج تازه تحریمی آغاز می شود، دولتمردان عزیز طوری از نَشت و شکوفایی استعداد و توانمندی ها و اشتغالزایی منبعث از این تحریم ها حرف می زنند، که آدم دچار این انتظار منطقی می شود که بروند از تحریم کنندگان کلی هم تشکر بکنند، سبد گل بفرستند دم در سفارت خانه هایشان که ممنون که ما را این همه برای خودشکوفایی، هل می دهید ولی کو قدرشناسی؟ تازه این دشمن های خوب را صاف می فرستند اسفل السافلین از بس افشاگری می کنند بر ضدشان
*
این اواخر زمزمه هایی به گوش می رسد که بله بانی و باعث این تحریم ها "جریان فتنه" بوده و این حرفا! پناهیان و کیهان این حرف ها را زده اند و حالا روزنامه دولت و کیهان هم مدعی شده اند که سران جنبش سبز می خواهند برای لغو این تحریم ها خطاب به قدرت های استکباری نامه نگاری کنند ... لذا نتیجه می گیریم: جریان فتنه به طور غیرمستقیم در دم کشیدن استعداد و توانمندی های ما نقش مثبت داشته؛ و این چیز خوبی است؛ تازه این یکی از خوبی های جریان فتنه است. بقیه اش را بعدا می فهمند، یا همین الانش هم فهمیده اند شاید! در ثانی، وقتی درخواست لغو تحریم باعث بهبود وجهه طرف در جامعه می شود، لابد برعکسش باعث تخریب وجهه شده و می شود
*
خداییش دل آدم کباب می شه می بینه این طفلکی ها این همه تحلیل های قاط دارن؛ خودشون هم نمی دونن بالاخره تحریم بده یا خوبه، باید تحریم بشیم که استعدادهامون همین طور فرت و فرت همه جا رو بترکونه و تازه نریم از تحریم کننده ها هم تشکر بکنیم، یا نباید تحریم می شدیم و همش تقصیر این فتنه و از این حرفاست
*
نصیرالدین که معرف حضور هستند ... روزی روی چهارپایش نشسته بود و داشت می رفت. وسط جمعیت، توی کوچه، آقای خر یک تکان غیرمنتظره ای به خودش داد و ملا رو انداخت زمین. اونم پا شد، گرد و خاک لباساشو تکوند و گفت: "اتفاقا همین جا کار داشتم ... باید پیاده می شدم".

نگرانی وزیر ارشاد امریكا از ركود صنعت هتلداری در سفر مموتی !

از : اتحادیه هتلها و پلاژ و قایق موتوری
به : مدیر و اسباب خنده جهان

بدون هیچ احترامی به استحضار میرساند كه امریكا البته مكان زیاد دارد جوری كه تابحال هیچكس معطل مكان نمانده لیكن نمیدانم چه جوری است از وقتی قرار شده بیائی این هتلهای ما همه شان میگویند عین مصلای تهران بنائی داریم ببرید پلاژ . چطور اینها مكانهای خودشان كه بنائی دارد مراسم لغو میكنند هیچی نیست ما بنائی داشته باشیم حرف درمی آید ؟ رفتیم پلاژ گفتند ما دیدیم اینها همینطور دارند زرت و زرت مراسم و سفر لغو میكنند گفتیم لابد سفر امسال هم بدلیل بنائی مصلا لغو میشود ، برای پذیرائی شایسته كفش كنار نگذاشتیم میترسیم شرمنده ملت شهید پرور بشویم . رفتیم چادر بزنیم گفتند ما بنائی نداریم منتها امسال از بس همه منتظرند كه این بیاید روزی هشتصد نفر زنگ میزنند میگویند نیم كیلو بمب گذاشته ایم تا منفجر نشده فرار كن اینست كه ما خودمان هم اصلاً توی چادر نیستیم كه مهمان هم دعوت كنیم آنهم این یك وجب آدم كه جمعه زیر بغل احمد خاتمی بخوبی جا شده بود .

آقا جان ! شما كه بسلامتی امام جمعه دائم تهران هم شده ای جمعه رفتی یك حرفهائی زدی كه بشوی تیتر یك هیچكس هیچ جائیش حساب نكرد تاوانش را ما باید بدهیم ؟ به حضرت عباس من حرفهای تو را از خودت بیشتر بلدم . ده دقیقه وقت میدهند تو نیم ساعت درباره آزادترین انتخابات جهان حرف میزنی بیست دقیقه برای اسرائیل انگشت تكان میدهی بقیه اش را هم از طرف و برای آبروی ملت ایران یك حرفهائی میزنی كه بعدش ملت ایران دلشان میخواهد بروند زیر گل . آخرش هم چون ما اینجا مصلا نداریم و بنائی ندارد و هیچ مراسمی لغو نمیشود پنج میلیون نفر تجمع میكنند خشتك ما را میكشند سرمان كه چرا تو را راه دادیم چهارصد نفر هم سالن را ترك میكنند فقظ عبدلله واد میماند و اسماعیل عمر جیجه سه هفته پیروزی ملت ایران را جشن میگیری تهش هم میگوئی خواستند من را بدزدند نمیدانستند بعدش كه دزدیدند با من چیكار بكنند شكست خورد . خب بشین همانجا سر جایت یك پیام بفرست فضا سه تا نامه بنویس برای اوباما عبدلله واد و عمر جیجه را هم دعوت كن همین كارها را بكن هتل هم نمیخواهد والا ما پنجاه سال است هتلداریم دیگه اینجوری اش را ندیده بودیم كه هتل بگوید مهمان نمیخواهم .

پدرجان ! این رهبر آزاده شما كه عین رهبر ما اسیر نیست همین دیروز اعلام كرد اعترافاتی كه به زور به ملت نوشابه داده اید تا بگویند دوزار ارزش ندارد . شما عجب آدمهای گهی هستید ها . یارو را از سقف آویزان میكنید میزنید خشتكش را سرش پرچم میكنید كه یك حرفهائی بزند تا اعتبار نداشته باشد ؟ البته بمن مربوط نیست ولی میترسم تو هم با اینهمه بگیر و ببند آخرش خودت را با این متكی و مشائی و آن چندتائی كه همه جا بتو آویزان هستند برسانی اینجا یك چیزهائی بگوئی بعد دوباره آزاده برود بگوید اعتبار ندارد .

 شما این پورنوگرافی تان خیلی خل است ها ! والا این چاوز با اینهمه زرت و پرتی كه میكند و آن بنزینی كه تا انتهای دسته بهتان انداخت می آید اینجا ما از این مشكلها نداریم . اصلاً خدا الهی ذلیل بكند این هفتاد میلیون گرین را كه اینهمه اذیت میكنند . جداً تو چه جوری از بین همینها بیست و چهار میلیون تا رأی آوردی ؟ تو كه امریكائی نیستی در شرایط خفقان تقلب انتخاباتی بكنی . البته امامتان هم همینطوری بود . خودش ورزشكار نبود ولی ورزشكارها را دوست داشت !

حکم اعدام محبت محمودی به دایره اجرا ابلاغ شد

خبر گزاری حقوق بشر کردستان:محبت محمودی طی تماسی تلفنی با اعضای سازمان حقوق بشر کردستان اعلام کرد که حکم اعدام وی به دایره اجرا ابلاغ شده و وی ممکن است به زودی اعدام شود .
وی ضمن ارسال نامه ای به این سازمان خواستار تعیین یک وکیل جدید برای خود شده و از سازمانهای حقوق بشری و مردم درخواست نموده که برای آزادی وی تلاش نمایند.



http://www.imagesticky.com/images/k6b4x60ilbjsyrmhow4.jpg

محبت محمودی از سال 1379 به جرم قتل مردی که قصد تجاوز به وی را داشت در زندان مرکزی ارومیه دوران محکومیت خود را می گذراند.
این زن متاهل پس از تحمل 9 سال زندان سرانجام توسط دادگاه ارومیه در آستانه ی اعدام قرار گرفت که حکم قطعی اعدام او توسط دیوان عالی نیز تایید گردید. تایید حکم اعدام نامبرده توسط دیوان عالی در 20 تیر ماه سالجاری در زندان ارومیه به وی ابلاغ گردید که با دستور قوه ی قضائیه به اجرا در خواهد آمد.
آنگونه که در خبرها آمده است تا کنون هر دو همسر مرد مقتول مخالف اعدام محبت هستند اما برادر مقتول خواهان اجرای حکم اعدام محبت محمودی است.

متن نامه خانم محبت محمودی بخاطر پاره ای مسائل منتشر نمیشود.

شماره پرونده:106/87 870831

نامه دیگری از خانم محبت محمودی که در ماهای اخیر منتشر شده است.
متن کامل نامه ی محبت محمودی بدین شرح است:


اینجانب محبت محمودی فرزند اسماعیل که به جرم قتل، پس از تحمل 9 سال حبس در زندان مرکزی ارومیه، به قصاص محکوم شده ام در خانواده ای با ایمان و مذهبی در روستای صورمان (منطقه ای در سرو) به دنیا آمدم. پدر و مادرم کشاورز بودند. سالهای ابتدایی زندگی ام را در کنار خانواده ام سپری نمودم اما چند سال بعد با وجود اینکه پدرم در قید حیات بود، اختیار و سرپرستی همه ی ما را به عهده ی برادرم که از بقیه مان بزرگتر بود گذاشتند. برادری که هم خونی را اصلا در خود احساس نمی کرد. او بی رحمانه و زورگویانه هر چیزی را دستور می داد و به ما تحمیل می کرد. کسی هم در خانواده جرات اعتراض کردن به وی را نداشت. تا اینکه در سن 12 سالگی مرا به عقد پسردایی ام در آورد. در خانواده ی همسرم به دلیل عدم سازگاری نامادری شان و مساعد نبودن وضعیت مالی شان همیشه مشاجره و بحث و جدل بود. محصول ازدواج من و همسرم پنج فرزند پسر بود. زمانیکه پسر بزرگم به سن 16 سالگی رسید تصمیم گرفتم که برایش تشکیل خانواده بدهم. آن زمان پسران دیگرم هنوز در دوره ی ابتدایی تحصیل می کردند. مدتی بعد از ازدواج پسرم، سر و کله ی یک مرد مزاحم در همسایگی ما پیدا شد. پسر و عروسم از مزاحمت های آن مرد هیچ اطلاعی نداشتند. من هم چیزی به آنها بروز ندادم. تلاش زیادی کردم تا با رفتاری انسانی به او بفهمانم که دست از مزاحمت بردارد اما فایده ای نداشت. روزی در منزل ما را زد. یکی از پسرهایم که هشت سال بیشتر نداشت در را برایش باز کرد. او به سرعت وارد خانه شد و با یک چاقوی دو سر مشکی به سمت من حمله ور شد. صدای فریادهای مرا کسی نمی شنید. او می گفت هر کاری که دلش بخواهد می تواند انجام دهد و هیچ کس هم نمی تواند علیه او اقدامی نماید. با چاقو ضرباتی را به سر، گوش و دستانم زد که هنوز آثار آن بر روی بدن من باقی است. لذا برای حفظ آبرویم و ترساندن او اسلحه ای را که در خانه داشتیم برداشتم و به سمت او گرفتم اما ناگهان گلوله شلیک شد و به سرش اصابت نمود و بر زمین افتاد. نفهمیدم چه بر سرش آمده. با سرعت خودم را به منزل برادر همسرم رساندم و جریان را به آنها اطلاع دادم. در همین حین برادرم نیز به آنجا آمد. او گفت که جریان را فهمیده است، به آگاهی رفته و کارهایم را درست کرده است. برادرم به من اطمینان داد که بیشتر از سه ماه در زندان نخواهم ماند. همان برادر ظالمی که سیاه بختم کرد با دروغ و نیرنگ مرا به آگاهی برد. در آگاهی بدون هیچ سوال و بازجویی ای مرا روانه ی زندان کردند.
خانواده ی مقتول، قاچاقچی و ثروتمند بودند. آنها با.... آگاهی و چند نفر به عنوان شاهد ماجرا، سیر پرونده را به نفع خود تغییر دادند. در صورتیکه هنگام حادثه این شاهدها اصلا آنجا حضور نداشتند و برای خود بنده نیز کاملا ناشناخته بودند.
امسال نزدیک 9 سال است که از این جریان می گذرد و من حبسم را تحمل می نمایم. سختی من فقط تحمل زندان نیست. از یک طرف آبرویی برای من باقی نمانده است. از طرف دیگر زندگی و سرنوشت فرزندانم بی هیچ دلیلی تباه شده است. آنها به خاطر شرایط و موقعیت من از تحصیلشان عقب افتاده اند. از دیگر سو تمام فامیل های خودم و همسرم نیز از ما روی گردانده اند و پشت مرا خالی کرده اند. آنها اصلا دنبال کارهای من نیستند. بنده بدون خرجی و ملاقات، زندان را تحمل می کنم. البته گهگاهی فرزندانم و همسرم به ملاقاتم می آیند و پول کارگری خودشان را که با هزار بدبختی به دست می آورند به من می دهند. زمانیکه به چهره ی آنها نگاه می کنم به خاطر شرایطی که در آن به سر می برند و به خاطر سرنوشتشان به شدت دچار عذاب وجدان می شوم اما می دانم چاره ای جز تحمل ندارم. در زندان مبتلا به بیماریهایی همچون سینوزیت، میگرن، آسم و ناراحتی شدید قلبی شده ام. به هیچ کدام از مشکلاتم در زندان رسیدگی نمی شود. از طرفی خوشحال هستم چون در اینجا با سواد کمی که دارم موفق به نزدیکی با خدا، خواندن قرآن کریم و ختم آن شده ام. بافتنی از سرگرمی های من در زندان است که البته منبع درآمدی برای بنده نیز محسوب می شود که بخشی از هزینه هایم را در زندان از این طریق تامین می نمایم.
انسانهای بدبخت و زجر کشیده ی زیادی مثل من در زندان هستند اما کسی نیست که صدایمان را بشنود. مجبوریم فقط تحمل کنیم چون کار دیگری از دست ما بر نمی آید. اینجا از عدالت هیچ خبری نیست. مدت نه سال است که در زندان وضعم اینگونه است. بعد از سالها بلاتکلیف بودن بالاخره حکم قصاص برای بنده صادر شد. این حکم مورد تایید و موافقت مقامات در تهران قرار گرفت اما پس از اعتراض، حکم قصاص را رد و دستور دادگاهی مجدد صادر نمودند. این دادگاه آخر، متاسفانه همان حکم قصاص را صادر نمود. البته فعلا حکمی به دست من نرسیده است. حتی هنگام حضور در دادگاه، قاضی اصلا از من سوالی نمی پرسید. تنها حرف او این بود که چرا قتل عمد انجام دادی؟! مگر نمی دانستی که حکمش اعدام است؟ قاضی اصلا به من مجال صحبت کردن نمی داد. آنجا فقط شاکیان پرونده اجازه ی حرف زدن داشتند. آنها هم با سر و صدا و توهین و بی احترامی توجه همه را به جلسه دادگاه جلب می کردند. هرکس هم که در جلسه دادگاه حضور پیدا می کرد تنها می دانست که من مرتکب قتل شده ام اما هیچ وقت متوجه چرایی و علت این قتل نمی شد چون به من اجازه ی حرف زدن داده نمی شد. دفاع از ناموس و حیثیت برای دادگاه کمترین اهمیتی نداشت.

در سال 88 (سالجاری)، دادستان محترم استان آذربایجان غربی اعلام کردند که با قرار وثیقه ی یکصد میلیون تومانی می توانم آزاد شوم. امیدوار بودم که بدینوسیله بتوانم کمی از عذاب و سختی بیرون بیایم و تا مدتی در کنار فرزندان و همسرم باشم. فرزندام با قرض و پول کارگری بالاخره مبلغ سه میلیون تومان تهیه کردند که برای کرایه ی سند و گرو گذاشتن آن در اختیار صاحبش قرار بدهیم. متاسفانه صاحب سند تمام سه میلیون تومان را با کلاهبرداری بالا کشید. دادستان نیز با تهیه ی سند دیگری به وعده ی خود عمل نکرد.
بعد از فوت پدر و مادرم از برادرم خواستم که سهم الارث مرا بدهد تا بتوانم با استفاده از آن هزینه های خود را در زندان تامین نمایم و هم بدهی کسانی را که خانواده ام از آنها پول بابت کرایه ی سند قرض کرده بودند را بدهم. برادرم به من که یک زندانی هستم رحم نکرد. او حق مرا پایمال کرد و هیچ وقت سهم مرا از ارثیه ی پدری نداد. با این اوصاف نمی دانم از دیگران چه انتظاری می توانم داشته باشم.
من در حال حاضر تنها به فکر خودم نیستم. نگران سرنوشت و آینده ی مبهم فرزندانم هستم. نمی دانم تمام این سالها را چگونه بدون مادر زیسته اند و از این پس چه خواهند کرد؟ چرا و چگونه باید چنین بی عدالتی ای را تحمل نمایم؟ چرا هیچ صدایی از کسی بلند نمی شود؟ پس کجایند مدافعان حقوق بشر؟ چه شد آن همه سر و صدا و فریاد در دفاع از حقوق بشر؟ مگر گناه من چیزی غیر از دفاع از ناموس و حیثیت خویش است؟ چرا باید با این گناه غیر عمد و... برای من حکم قصاص صادر شود؟ چرا وجدانهای خوابیده ی این ملت بیدار نمی شوند؟ چرا کسی کمترین ترحم و دلسوزی در حق من و فرزندانم نمی کند؟ منتظر نشسته اند که ید بیضاء از کدامین آستین بیرون بیاید؟ چرا عدالت اینگونه دور از دسترس شده است؟
در پایان از مردم ایران، مدافعان حقوق بشر و وجدانهای بیدار تقاضا می کنم که اگر کسی قصد کمک به من و خانواده ام را دارد می تواند از طریق آدرس و یا شماره های زیر با خانواده ام در ارتباط باشد.

آدرس: ارومیه – فلکه آبیاری – روبروی آتش نشانی – خیابان مصطفی زاده – دیزج سیاوش – کوچه 14 – ته کوچه، سمت راست – بن بست اول – پلاک 242 – منزل حیدر جلیلی

شماره تلفن: 3451983- 0441
شماره همراه: ( 09144482612 ) و ( 09149394753)
بنده نیز در زندان مرکزی ارومیه در بند نسوان با نام محبت محمودی فرزند اسماعیل محبوس می باشم.